شمردن افراد
هر فردی باید چنان شمرده شود که گویی خود او مطلقاً غایت و هدف خود است، آلت قرار دادن او برای مقاصد و اغراض دیگر خیانت به استعداد و لیاقت بشری اوست...
اراده نیک
تنها چیزی که در این جهان مسلماً و مطلقاً خوب است اراده نیک است...
سعادت شخصی
هرگز دنبال سعادت شخصی خود مگردید، بلکه تکلیف خود را انجام دهید. سعادت را برای دیگران بخواهیم ولی برای خود فقط کمال جستجو کنیم، خواه این کمال موجب خوشی ما شود یا مایه رنج ما...
جنگ
در هر مملکتی باید حکومت جمهوری برقرار شود و این باید برای قاطبه افراد ملت باشد. در حکومتی که افراد حق رای نداشته باشند، یعنی حکومت جمهوری نباشد، تصمیم به جنگ ساده ترین و سهلترین امور است. زیرا در چنین صورتی رئیس دولت عضوی از افراد مردم نیست بلکه حاکم بر مقدرات آنهاست و خود به جنگ نخواهد رفت و به لذت طعام و شراب و شکار و جشن و سرور او لطمهای نخواهد خورد. از این جهت میتواند به دلایل جزئی و بیمعنی به جنگ اقدام کند، گویی به شکار میرود. برای درست نشان دادن اقدامات خود و صحیح و عادلانه وانمودن این جنگ و هجوم، به دیپلماتها که برای نشان دادن خوش خدمتی همواره آمادهاند، دستور میدهد...
تاریخ جنگ
اگر کسانی که باید به جنگ بروند در انتخاب جنگ و صلح مختار بودند، تاریخ مدت زیادی با خون آغشته نمیشد...
دوران انسان
بیست سال لازم است تا انسان از مرحله نباتی و حیوانی (رحم مادر و دوران کودکی و جوانی) بگذرد و به سن عقل و بلوغ برسد و خود را حس کند. سی قرن دیگر لازم است تا انسان کمی از ساختمان خود خبردار شود. یک دوران بی پایان ابدی لازم است تا انسان بتواند تمام مسائل مربوط به روح خود را دریابد. ولی برای کشتن او فقط یک آن کافی است...
وحشت تنهایی
وحشت تنهایی در تمام افراد هست زیرا هیچکس به تنهایی قدرت دفاع از خویش و توانایی به دست آوردن ضروریات حیات خود را ندارد؛ از اینجا نتیجه میشود که مردم بالطبع به تشکیلات اجتماعی میگرایند...
مرد کامل
این متن را یک بار دیگر به اصرار دوستان مینویسم:
مرد کامل بی جهت خود را به خطر نمی اندازد، زیرا اشیائی که واقعآ جلب نظر او را میکند خیلی کم است، ولی در واقع سخت برای فدا کردن جان خود نیز حاظر است، زیرا می داند که حیات تحت شرایط معینی با ارزش است. او حاظر است که به مردم خدمت کند ولی از احسان و خدمت دیگران به خود شرمگین است، زیرا خدمت احسان به دیگران نشانه برتری، و قبول احسان علامت زیر دستی است... او در سرگرمیهای عامه مردم شرکت نمی کند... در حب و بغض صریح است، گفتار و کردار او با صراحت و استقلال توأم است زیرا اعتنایی به مردم و اشیاء ندارد... او از ستایش دیگران مغرور نمی شود زیرا در نظر او چیز مهمی نیست. او نمی تواند به کسی جز دوستان خویش خوش خدمتی کند، زیرا خوش خدمتی از خصال بردگان است... او بدیهای دیگران را در یاد نگاه نمی دارد و اگر کسی به جای او بدی کرد فراموش می کند و در می گذرد... به حرف زدن زیاد علاقه مند نیست... او اهمیتی نمی دهد که او را بستایند یا از دیگران بدگویی کنند. او بدی دیگران و حتی دشمنان خود را نمی گوید مگر به روی ایشان. رفتار او ملایم و صدای او وزین و سنگین و گفتار او معتدل است. زود عصبانی نمی شود و از جا در نمی رود زیرا آنچه در نظر او مهم است خیلی کم است. صدای حاد و بلند و گامهای تند مال کسی است که به اشیاء زیاد توجه دارد. او حوادث زندگی را با شایستگی و خوشی استقبال می کند و از اوضاع و احوال بهترین استفاده را می نماید، مانند سردار ماهری که قوای محدود خود را در فن لشکرکشی به بهترین وضعی مورد استفاده قرار می دهد. او بهترین رفیق خویش است و از تنهایی لذت می برد، همچنانکه شخص عاری از فضایل و کمالات دشمن خویش است و از تنهایی در وحشت می ماند...