سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایران IRAN

صفحه خانگی پارسی یار درباره

مسافر آشنا

 

یک روز سگ دانایی از کنار یک دسته گربه می گذشت

وقتی که نزدیک شد و دید که گربه ها سخت با خود سر گرم اند و اعتنایی به او ندارند ، ایستاد

آنگاه از میان آن دسته یک گربه درشت و عبوس پیش آمد و گفت :

ای برادران دعا کنید ، هر گاه دعا کردید و باز هم دعا کردید و کردید...

آنگاه یقین بدانید که باران موش خواهد آمد..

سگ چون این را شنید در دل خود خندید و از آنها رو برگرداند و گفت :

ای گربه های کور ابله ! مگر ننوشته اند و مگر من و پدرانم ندانسته ایم که آنچه به ازای

دعا و ایمان و عبادت می بارد موش نیست بلکه "استخوان" است!