• وبلاگ : ايران IRAN
  • يادداشت : سلام كبوتر
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اولين باره كه اينجا ميام...

    لذت بردم ...

    به من هم سر بزن...

    + *** 

    موفقيت و شادكامي همه شما را از هستي بخش ناشناخته آرزومندم

    چه زيبا ميلبيني و مينويسي.شعر شما بسيار عالي بود.ممنونم كه سر زديد.منتظرتان هستم.تابعد....
    سلام سلام............... وبلاگم تولدشه!.......دعوتي....بيايي ها منتظرم.................

    به نام خدا

    سلام

    خيلي ممنونم

    منم با اجازه شما لينكتون كردم.

    پاينده باشيد

    سلام...

    من الان مث يه پرنده ي پر و بال شكسته ام...

    يه حس خاصي بهم داد....

    خواهم اي دل محو ديدارت کنم .. جلوه گاه روي دلدارت کنم ... واله اين ماه رخسارت کنم .. بسته اين زلف طرارت کنم .. در بلاي عشق دلدارت کنم ... تا شوي آواره از شهر ديار .. تا شوي بيگانه از خويش و تبار .. بگسلي زنجير عقل و اختيار .... سر به صحرا پس نهي ديوانه وار ... پاي بند طره يارت کنم ... گر (تو) خواهي از طريقت دم زني ... پاي بايد بر سر عالم زني ... ني ..که عالم از طمع بر هم زني ... چون دم از آمال دنيا کم زني .. مورد الطاف بسيارت کنم .. ساعتي در خود نگر تا کيستي ؟؟؟؟؟ از کجائي و چه جائي .. چيستي ؟؟؟ در جهان بهر چه عمري زيستي ...؟ جمع هستي را بزن بر نيستي .... از حسابت تا خبر دارت کنم .... هيچ بودي در ازل اي بي شهود ... خواستم تا هيچ را بخشم وجود ... پس جمادت ساختم اول زجود .. گر شوي خودبين ..همانستي که بود .. بر خودي خود گرفتارت کنم .. از جمادي بردمت پس در نبات .. وندر آنجا دادمت رزق و حيات .. خرمت کردم ز باد التفات .. چون ز خارستان تن يابي نجات ؟... .باز راجع سوي گلزارت کنم ....

    سلام

    بابا ديگه كم اوردم از بس كه هرچي عاشق من اينجا ديدم تو شاعر عشق البته بگم كه شوخي كردم شاعر عشق به ايران يعني همون عاشق ايران خوشحالم كه تمام اروپاييها بايد برن كشكشون بسابن چون تا وقتي كه اين ايراني توي اين مرز و بوم زندست و زندگي ميكنه هيچ ابوالبشري نميتونه بگه بالاي چشمت ابرو پس به اميد ديدارت تو وب خودم

    راستي و قتي كه اومدي تعجب نكني و تازه حتما نظرت رو هم بگو

    با تشكر

    كوروش كبير

    <<ميدوني يکي از قشنگي هاي بارون چيه؟ وقتي زير بارون قدم مي زني

    کسي اشکهاتو نمي بينه>>

    به چه بلائي نفرينت کنم اي عشق که دامن گيرت شود

    من که دست دل از تو شسته ام . و چنان به بازيت گيرم اي عشق که رسوايت کنم

    و از خود بيزارت نمايم .. چنان کنم که بنده اي ترا نباشد

    همه را از تو بگريزانم .. چنان کنم که دلي ترا صاحب نشود و يوسفت را به کلافي نخرد

    شعله ات را خاکستر نمايم و بي فروغ و بازارت را کساد کنم

    از چه بايد همگي ترا بنده باشيم .. از چه بايد پروانه وار در تب جانسوزت بيمار شويم

    برو اي عشق . برو اي عشق .. که ترا خريداري نيست و در اين سينه ترا گرمي بازاري نيست

    اين نباشد که مدام سرگراني کني .. ارزانيت باد آن کوتاه لحظات وصالت

    ارزانيت باد مستي نرگس معشوقه و ذلت عاشق

    ديگر نخرم بار گران شبهاي هجرانت را به وصالي .. ديگر نخرم پيمانه هاي پر از اشک از پي لبخندي نا بقا

    نفرين بر تو باد که از قدر و منزلت هم عاشق و هم معشوق کاسته اي

    ترا با ما سر ياري نباشد

    مرا بر تو دگر خاري نباشد

    حال که دست دل از تو شسته ام و غبار هجرانت را تکانده ام چيزي والاتر از شأن تو در اين خانه دل ميگزينم

    که مهرش افزونتر از خيال ناباور توست

    دوست ..

    اين خانه دگر خانه دوست است و مارا با تو کاري نيست اي عشق

    سلام دوست گرامي
    به روزم و منتظر حضورتان...
    شاد باشيد

    اگه قلبمو شکستي..... به فدايِ يک نگاهِت..
    اين منم چون گُل پَرپَر... که نشستم سَرِ راهِت...
    تو ببين غبار غم رو..... که نشسته بر نگاهم...
    اگه من نَمُردَم از عشق.... تو بدون که رو سياهم...
    اگه عاشقي يه دَردِ،.... چه کسي اين دَردو نديده...
    تو بگو کُدوم عاشق ، رنج دوري نکِشيده.....
    اگه عاشقي گناهِ، ما همه غرقِ گناهيم....
    ميونِ اين همه آدم، يه غريب و بي پناهيم....
    تو ببين به جُرمِ عشقِت ، پرِ پروازمُ بستند.....
    تو نديدي مَنِ مغرور ....چه بي صدا شکستند...
    چه بگم وقتي که عاشق ، زخميِ تيغِ هلا که...
    .همه بال و پر زدنهاش.... رقصِ مرگي رويِ خاکِ..


    حرف عاشقونه خوبي ندارم
    خستم از را ه ...شوق پايکوبي ندارم...
    چند تا( هم غصه )ميخوام ...چند تا مثه من..
    که بشينيم دور يک چراغ روشن...
    قلب سنگينمونو زمين بذاريم....
    همصدا بگيم که ما قلبي نداريم...
    تيشه و کوهو ميگيم.... ارزوني فرهاد..
    صخره و موج مال ...قصه هاي سند باد..
    همصدا ميگيم.... اگه اهل بهاريم.
    حرف قيمتي و سبز رنگي نداريم....
    نه از آغاز.... يه راهه عاشقونه..
    نه از احساس ...رسيدن به خونه..
    نه از اين جاده... ابريشمي شعر...
    که بايد غريبو.... بيسوار بمونه..

    سلام خوبي شعر قشنگي گداشتي خيلي حال كردم باهاش