اگر يکروز بيايي که پاييز تمام شوداين شعرهاي نمور و خيس را چه کنم؟نامه هايات را چهگونه پاره کنم؟با کدام قدرت دستآن قلب سُرخِ تزييني و خودنويس را چه کنم؟
به انتظار، دلام خو کرده ؛ باورکن هراسي نيستبگو هجوم نالههاي شبانه را چه کنم؟دستهايم روز وشب تشنهي تو اَند و بسبيتابي اين بغضهاي عاشقانه را چه کنم؟
تو همين روزها ميآيي ، يکروز خوب پاييزيفقط نميدانم خواب هاي تَرَک خورده ام را چه کنم؟تو ميآيي مرا از اينجا ميبَري شکي نيستخاطرات شهر افسردهام را چه کنم؟
موافقم شديدا با مطلب